اولین بار چه کسی لفظ «آقازاده» را به کار برد؟
تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۵۸۷۳۶
یحیی دولتآبادی، نخستین کسی که لفظ «آقازاده» را باب کرد، میگفت اگر میخواهید نام مرا زنده نگهدارید، در روز وفات من همه ساله معلمان روی تخته این سه کلمه را بنویسند: خدا - وطن - وجدان؛ وصیت کرده بود «وطن خود را دوست بدارید و باز هم دوست بدارید».
به گزارش ایسنا، یحیی دولتآبادی (شاعر، نویسنده و خوشنویس) مشروطهخواه بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سیدیحیی در ۱۸ دیماه ۱۲۴۱ متولد شد. او نویسندۀ وقایع مشروطیت و پس از مشروطیت، و از مؤسسان نهادهای نوین آموزشی در ایران بود. دولتآبادی ازجمله رجال سیاسی است که پس از مشروطه تا اوایل حکومت رضا شاه نیز فعالیت داشت و پستهایی سیاسی چون چندبار نمایندگی مجلس شورای ملی را در مقاطع متعدد تجربه کرد.
گویا او نخستین فردیست که از لفظ «آقازاده» استفاده کرده است، چنانکه در جلد چهارم خاطرات خود، «حیات یحیی» نوشته است: «ملیون بر دو قسمند؛ یک قسم اشخاصی هستند غیررسمی بهنام آقا و آقازاده سردسته مشروطهچی حزبساز وزیرتراش کابینهآور و کابینهانداز. این جمع در هر کار دخالت کرده، برای این و آن واسطه شغل شده، مداخل و معاش میکنند…»
آخرین جلد کتاب «حیات یحیی» در روزهای آخر اقامت او در اروپا خاتمه یافته که نویسنده آن را به رعایت مقتضیات وقت در یکی از بانکهای بروکسل به امانت سپرد و خود رهسپار ایران شد و به این آرزو که غالباً میگفت «آرزو داشتم روزهای آخر عمر را در وطن عزیزم به سر برم» نایل آمد؛ یک سال و چهار ماه پایان حیات را در باغ مسکونی موروثی خود واقع در قلهک شمیران طی کرد و در روزهای آخر میگفت قصد دارد فصلی به نام پایان حیات از هنگام مراجعت به ایران نوشته، ضمیمۀ جلد چهارم کند اما مجال نگارش آن را پیدا نکرد.
با این حال، فروغ دولتآبادی با همین عنوان به اختصار از آنچه بر او در روزهای آخر حیات گذشته است، یاد کرده: مرحوم دولتآبادی پس از حرکت از بروکسل در اوایل تیرماه ۱۳۱۷ شمسی به تهران وارد شد و در قلهک اقامت گزید و پس از فراغ از دیدار اقوام و دوستان نخست قسمتی از عمارت کهنه و فرسودۀ باغ خود را خراب کرده و به جای آن، یکیدو اطاق محقر به سبک نوین برای خود بنا کرد. چراکه معتقد بود انسان اگر یک ساعت هم از حیاتش باقیست، باید سعی کند حتیالمقدور در رفاه و آسایش طی شود.
پس از اتمام بنا بهجز روزهای دوشنبه و پنجشنبه که برای انجام امور شخصی و سرکشی به دبستان سادات، به شهر میآمد، بقیه ایام را در باغ مزبور به سر برده و به گردآوری آثار پراکندۀ ادبی خود و ملاقات با دوستان و آشنایان میپرداخت.
در توسعه و تکمیل مدرسه سادات که از تأسیسات شخصی اوست، کوشش فراوان داشت و روزهاییکه به شهر میآمد، غالباً در همانجا مانده، به معلمین رموز تعلیم و تربیت میآموخت و با بیان شیوا آنان را به وظیفۀ مهمی که به عهده دارند، متوجه میساخت و هم در نظر داشت مؤسسۀ مزبور را برای اطفال بیبضاعت تبدیل به شبانهروزی کرده، دورۀ اول متوسطه را نیز در آن دایر کند.
در روزهای آخر عمر به نگارش زندگانی علیبنابیطالب پرداخت و با آنکه شب و روز و حتی در آخرین روز حیات از نگارشش فارغ ننشست، مجال اتمام آن را نیافت.
روز جمعه، چهارم آبانماه ۱۳۱۸ شمسی، با آخرین روز زندگانی را با وجود کسالت مزاج به نوشتن کتاب یادشده و ملاقات دوستان و اقوام پرداخت. مقارن غروب برای استراحت به بستر رفت و در همان دم به سکتۀ قلبی بدرود حیات گفت.
او در بخشی از وصیتنامۀ ادبی خود نیز که در پایان جلد چهارم «حیات یحیی» منتشر شده، نوشته است: مرگ حق است. برای همهکس آمدن دلیل رفتن است. همه میرویم. چنانکه همه رفتند. من تصور میکنم مرگ نعمت بزرگی است از نعمتهای الهی.
من تصور میکنم برای کسی که خود را شناخته باشد، مرگ به منزلۀ تغییر لباس بوده باشد و انتقال از نشأهئی به نشأه دیگر. من تصور نمیکنم، مرده باشم. من خود را همه وقت زنده میدانم و زندگانی خود را جاودانی تصور میکنم. من شما دوستان، شما آشنایان را مخصوصا آنها را که بیشتر به آنها علاقه دارم، در هر حال شاهده میکنم در خوشی شماها خوشحالم و در اندوه شماها اندوهناک.
آیا اینها تخیلات شاعرانه است که از دماغ من ظاهر میشود، تصور نمیکنم. چه بزرگان دین و دنیا و دانشمندان جهان این مطالب را مسلم گرفته و بر صحت آنها دلیل و برهان اقامه کردهاند. من خود نیز در دوران زندگانی دنیایی خود را به احوالی برخوردهام که این فکر را یعنی فکر بقای نفس بعد از فنای بدن را تقویت مینماید.
به هر حال به دوستان خود میگویم از مرگ من دلتنگ نباشید، مرا در برابر دیدۀ خود ببینید. من روزبهروز جایگاه خود را در سویدای قلب شما ثابتتر مینمایم. آیا دنیا مرا فراموش میکند؟ کدام دنیا؟ دنیای مزخرف مادی حقناشناس با مردم مزخرف پرست خود؟ شاید و باید هم فراموش کند. چنانکه تا در قید حیات دنیوی بودم مرا فراموش کرده بود. اما دنیای حقشناس دنیای فضل و ادب هرگز طرفداران خود را فراموش نکرده و نمیکند.
شاید شما بخواهید نام مرا زنده نگاهدارید. راهش این است که در روز وفات من همه ساله در تمام مدارس ذکور و اناث مملکت معلمین روی تخته این سه کلمه را نوشته خدا - وطن - وجدان و به استعداد گوینده و شنونده در این موضوعات صحبت بدارند و روح این سه کلمه را در دماغ شاگردان تزریق نمایند تا آیندگان ما خداشناس وطن دوست و وجدانپرور تربیت گردند و رفتهرفته تاریکیهای بیایمانی و بیوجدانی برطرف شده به واسطه حب وطن جایگاه نیاکان از دستبرد تجاوزات بیگانه و بیگانه پرستان محفوظ ماند.
من دنیا را وطن مشترک خود میدانم و نوع بشر را دوست دارم ولی در این حال دنیا و اهلش نمیتوانم ایران را از دیگر اماکن دنیا و ایرانی را از دیگر مردم آن دوستدارتر نبوده باشم این است که به شما هم وصیت میکنم وطن خود را دوست بدارید و باز هم دوست بدارید.
در این مطلب از کتاب «حیات یحیی»، ج ۱ و ۴، تهران، فردوسی، ۱۳۶۲، استفاده شده است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: دولت آبادی روزهای آخر دوست بدارید دولت آبادی حیات یحیی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۵۸۷۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
در چه حالتی دایناسورها بار دیگر به چرخه حیات برمیگردند؟
به گزارش همشهری آنلاین، برخی از جانوران هم بر اثر بلایای طبیعی عظیم از بین رفته و منقرض شدهاند؛ نمونه واضح آن هم دایناسورها هستند؛ موجودات ماقبل تاریخی که گفته میشود، بهدلیل برخورد یک شهابسنگ بزرگ به زمین منقرض شدهاند. ولی حالا رئیس پژوهشگاه رویان بهصورت تلویحی به این نکته مهم اشاره کرده که علم چنان پیشرفتی داشته است که میتوان نسل دایناسورها را احیا کرد.
احیای جانوران منقرضشده
دکتر عبدالحسین شاهوردی در یک برنامه تلویزیونی گفت: «علم نشان داده که میتواند چنین دستکاریهایی را انجام دهد و حیوانی را که سالها پیش منقرضشده، با بهدست آوردن بخشی از آن و دسترسی به سلولهایش، دوباره احیا و تکثیر کند.»
فرایند احیا
احیای یک جانور از طریق سلول یک فرایند پیچیده و شگفتانگیز است که توسط مکانیسمهای مختلف درون سلولی انجام میشود.
سلولها واحدهای اصلی ساختاری و عملکردی هر جانور هستند. زمانی که یک جانور مرده است، سلولهای آن دچار تغییرات فیزیولوژیکی میشوند. با احیای یک جانور، فرایندهای سلولی مختلف فعال میشوند. این شامل مواردی مانند تولید انرژی (ATP) توسط میتوکندری، ساخت پروتئینهای جدید توسط ریبوزوم و تکثیر سلولی برای جبران سلولهای مرده میشود.
یکی از مراحل اصلی در احیای یک جانور، تکثیر سلولی است. در این فرایند، سلولهای مرده جایگزین میشوند تا بازسازی بافتها و اعضا امکانپذیر شود. این فرایند میتواند توسط سلولهای استخوانی، ماهیچهای، یا سایر انواع سلولهایی که قادر به تکثیر هستند، انجام شود.
هنگامی که یک جانور مرده، احیا میشود، سیستمهای عملکردی اعضا وانضمامات نیز نیاز به بازیابی دارند. بهعنوان مثال، اگر قلب یک جانور مرده شود، انجام تکنیکهای احیای قلبی، اعمال داروهای مؤثر، یا حتی جراحی ممکن است لازم باشد تا قلب دوباره به درستی کار کند.
با احیای یک جانور، نیازهای تنفسی و عملکرد مغز نیز باید پشتیبانی شود. این شامل اطمینان از تامین اکسیژن بافتها و سلولها و همچنین بهبود عملکرد مغز و سیستم عصبی مرکزی است.
بیشتر بخوانید:
این دایناسورهای خونخوار از میمون ها باهوش تر بودهاند؟
ردپای دایناسورها در ایران
دکتر مجید میرزایی، دانشیار فسیلشناسی از دانشگاه زنجان به همشهری گفت: «موضوع آثار و بقایای بهجا مانده از جانوران ماقبل تاریخ، بهخصوص دایناسورها را در ایران باید به دو بخش ردپا و آثار استخوانی تقسیم کرد. بخش نخست که به مشاهده آثار ردپای دایناسورها در ایران مربوط میشود، بیشتر و متنوعتر است. در بخش دوم هم تنها اثر استخوانی کشفشده در منطقه شمال کرمان به یک نمونه از دندان دایناسور منحصر و محدود میشود. این تنها اثری است که میتوان با اطمینان به آثار اسکلتی دایناسورها در ایران نسبت داد و قطعا احتمال پیداکردن آثار بیشتر هم وجود دارد.»